نویسنده: محمدجواد اخوان





 

رهبر معظم انقلاب ‌اسلامی دوشنبه در دیدار میهمانان اجلاس مجمع جهانی اهل‌بیت (ع) و اجلاس اتحادیه‌ی رادیو و تلویزیون‌های اسلامی، با اشاره به نیت شوم دشمنان سلطه‌گر برای بازگشت و نفوذ در ایران اسلامی فرمودند: «نقشه‌ی دوم دشمن نفوذ است. می‌خواهند در کشورهای اسلامی و در کشورهای این منطقه، یک نفوذی به ‌وجود بیاورند که تا ده‌ها سال ادامه داشته باشد. امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد. می‌خواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است. در ایران هم نیت‌شان این است. آن‌ها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هسته‌ای (این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا؛ هم اینجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول، هم آنجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول) نیت آن‌ها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به‌طور قاطع خواهیم بست. نه نفوذ اقتصادی آمریکایی‌ها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آن‌ها را، نه حضور سیاسی آن‌ها را، نه نفوذ فرهنگی آن‌ها را. با همه‌ی توان (که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است) مقابله خواهیم کرد. اجازه نخواهیم داد.» با توجه به اهمیت مقابله با این سناریوی راهبردی نظام سلطه، در این نوشتار کوشیده خواهد شد به‌طور مختصر، برخی محورها و منافذ رخنه‌ی دشمن مورد بررسی قرار گیرد.

1. تغییر ذائقه‌ی فرهنگی- اجتماعی

نخستین محوری که نظام سلطه برای رخنه به فضای داخلی جامعه‌ی ایران بدان امید بسته است، حوزه‌ی سبک زندگی و تغییر ذائقه‌ی فرهنگی جامعه است. فضاسازی‌های رسانه‌ای که برای حضور نمانام‌هایی همچون «مک‌دونالد» در روزهای پسابرجام انجام گرفت، در همین راستا می‌توان ارزیابی کرد. فراموش نکنیم که آمریکا پیش‌تر هم از چنین نمانام‌هایی برای اعلام حضور در کشورهای بلوک شرق استفاده کرده است. چنان‌که برژینسکی در توصیف چگونگی نفوذ و فروپاشی شوروی می‌گوید: «ما نه روی قدرت سیاسی و نه روی قدرت نظامی و اقتصادی تکیه کردیم، ما تنها از طریق فرهنگ و استفاده‌ی مؤثر از رسانه‌ها توانستیم به این هدف برسیم. رسانه‌هایی که به‌صورت هدفمند و متمرکز بر نفوذ به درون شوروی به راه انداخته شدند.»[1]

2. بزک کردن آمریکا

دیگر مسیر رخنه‌ی دشمن را در سناریویی می‌توان مشاهده کرد که هرچند مدت‌ها در دستور مستکبران و عناصر وابسته بدان‌ها بوده، اما در دو سال اخیر شدت یافته و آن «بزک کردن چهره‌ی آمریکا» است. سیاهه‌ی جنایات آمریکا در ایران و دیگر کشورهای به‌اصطلاح کمتر توسعه‌یافته، چیزی نیست که بتوان با اغماض با آن مواجه شد، اما جریان متمایل به غرب در داخل کشور با تطهیر و بزک کردن این چهره، سعی می‌کند این سیاهه‌ی ننگین را با رنگ پاک کند. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، «عده‌ای سعی نکنند چهره‌ی آمریکا را بزک کنند، آرایش کنند، زشتی‌ها و وحشت‌آفرینی‌ها و خشونت‌ها را از چهره‌ی آمریکا بزدایند در مقابل ملت ما، به‌عنوان یک دولت علاقه‌مند، انسان‌دوست معرفی کنند؛ اگر سعی هم بکنند، سعی‌شان بی‌فایده است.»
بر همین اساس است که اوباما در 19 مردادماه 1394 بیان می‌دارد: «در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد. گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزب‌الله (گروهی که در فهرست تروریستی قرار دارد) و کارهایی از این دست، از ایران در چشم بخش اعظم جهانیان، کشوری طردشده می‌سازد.»[2]

3. حضور سیاسی دیپلماتیک

محور دیگری که احتمالاً مدنظر کاخ سفید برای رخنه به محیط ایران است، جبران خلأ حضور مستقیم سیاسی از طریق احیای دفتر مستقل حافظ منافع آمریکاست. همان‌گونه که می‌دانیم، در حال حاضر آمریکا دفتر حافظ منافع مستقلی در تهران ندارد و از طریق سفارت سوئیس برخی خدمات کنسولی را در سطحی حداقلی دنبال می‌کند. آمریکا و جریان سلطه‌پذیر به این بهانه که دفتر متقابل ایران در آمریکا مستقل است، به‌دنبال احیای این دفتر در تهران هستند. سابقه‌ی تاریخی نشان می‌دهد که حضور دیپلمات‌های آمریکایی در هر نقطه از جهان با دخالت‌های آشکار و پنهان آن‌ها همراه خواهد بود. البته در کشور ما ایران نیز پیشینه‌ی سفارت سابق آمریکا در تهران در شکل‌دهی به کودتای 28 مرداد و نیز جاسوسی و دخالت‌های خسارت‌باری که در یک سال پس از انقلاب رخ داد، نشان می‌دهد که باید نگرانی‌های به‌مراتب بیشتری برای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران داشت.

4. حمایت از جریان غرب‌گرا و سلطه‌پذیر

دیگر محمل رخنه‌ی دشمن، در حمایت از جریان غرب‌گرای داخلی است. اعترافات صریحی که این روزها از کاخ سفید در لزوم حمایت از جریان غرب‌گرای داخل ایران به‌عنوان آخرین نقطه‌ی امید نظام سلطه شنیده می‌شود، چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. هرچند این جملات را برخی مسئولان غربی برای اقناع رقبای خود برای پذیرش برجام به زبان می‌آورند، اما گویای واقعیات بسیاری درباره‌ی پشت‌صحنه‌ی سناریو نفوذ آمریکا به ایران است.
پیتر هارل از پژوهشگران اندیشکده‌ی «مرکز امنیت آمریکایی جدید» به مقامات کاخ سفید چنین تجویز می‌کند: «آمریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران را دنبال کند. آمریکا در این موضوع که قبل از انقضای توافق هسته‌ای، شاهد اصلاحات سیاسی در ایران باشد، یک منفعت و علاقه‌ی زیادی دارد. آمریکا باید با سرمایه‌گذاری کردن روی توافق هسته‌ای، به ترویج اصلاحات در ایران کمک کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی آمریکایی و بین‌المللی و نهادهای جامعه‌ی مدنی در ایران تسهیل شود و نیز (واشنگتن) به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران که به‌دنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند، ادامه دهد.»[3]
توماس فریدمن در روزنامه‌ی «نیویورک‌تایمز» می‌نویسد: «اوباما این توافق را می‌خواست تا نیروهای عمل‌گرا در ایران را هدف تقویت قرار دهد.» و البته جان کری نیز چنین لب به اعتراف می‌گشاید: «اگر کنگره این توافق را رد کند، ظریف و روحانی در داخل با مشکل جدی مواجه می‌شوند.»

5. منسی کردن شیطان بزرگ

در دو سال اخیر، بعضاً مشاهده می‌شود که عده‌ای تلاش می‌کنند با تفکیک نظام سلطه به دو جریان مختلف، بخشی از سلطه‌گران را موجه جلوه داده و دشمنان جمهوری اسلامی ایران را به موجودی حقیر همچون رژیم صهیونیستی تقلیل دهند. علاوه بر آنکه چنین تفکیکی اساساً صحیح نیست، باید گفت این تلاش‌ها برای به فراموشی سپرده شدن شیطان بزرگ با برجسته‌سازی شیطان‌های کوچکِ متحد آن، دنبال می‌شود. آشکارا می‌توان گفت منافع رژیم صهیونیستی و آمریکا در یک امتداد است و تغییر دولت‌ها و انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده نیز تاکنون نتوانسته از این پیوند عمیق بکاهد. بنابراین این ادعا که آمریکا (به‌ویژه دولتمردان کنونی آن) از صهیونیست‌ها جدا هستند، خود نوعی مسیر برای رخنه‌یابی سلطه‌گران است.

6. تعامل راهبردی با غرب در موضوعات غیرهسته‌ای

رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های عید فطر امسال فرمودند: «همان‌طور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقه‌ای مذاکره‌ای نداریم. در مورد مسائل دوجانبه مذاکره‌ای نداریم. گاهی در موارد استثنایی مثل این مورد هسته‌ای، براساس مصلحت، مذاکره کرده‌ایم. این مورد هم فقط نبوده است، قبل از این هم مواردی بوده است که من در سخنرانی‌های عمومی قبلی به آن‌ها اشاره‌ کرده‌ام.
سیاست‌های آمریکا در منطقه با سیاست‌های جمهوری اسلامی 180 درجه اختلاف دارد.» همان‌طور که روشن است، زمانی که اهداف و منافع طرفین خصوصاً در محیط منطقه‌ای، در تضاد کامل قرار دارد، چگونه می‌توان مسیر تعامل را کارآمد دانست و بدان اتکا کرد؟ با این ‌حال و به‌رغم آنکه هنوز تأمین اهداف ملت ایران از مذاکرات هسته‌ای در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، عده‌ای مصرانه تلاش می‌کنند مسیر تعامل و مذاکره با آمریکا در موضوعات غیرهسته‌ای همچون تحولات منطقه را بگشایند. در مقابل آمریکا نیز به‌شدت به چنین فضایی نیازمند است و تلاش خواهد کرد به بهانه‌های گوناگون، از برخی غفلت‌ها سوءاستفاده کرده و تعامل با سلطه‌گران را عادی‌سازی کند.

7. حضور اقتصادی

برخی خوش‌باورانه تصور می‌کنند در دوره‌ی پسابرجام، با سرازیر شدن سرمایه و فناوری غرب به‌سوی ایران، گشایش اقتصادی فوق‌العاده‌ای رخ خواهد داد. بسیاری از صاحب‌نظران واقع‌بین، در تحقق چنین حالتی تردید جدی دارند و معتقدند حضور اقتصادی غرب در دوره‌ی پسابرجام بیشتر در سطح بازار مصرف کالاهای غربی و نیز حضور برندهای مصرفی غرب همچون فروشگاه‌های زنجیره‌ای و... خواهد بود. تأملی در سفر چند هیئت دیپلماتیکی که در هفته‌های اخیر از تهران دیدن کردند نیز مؤید همین ادعاست که بیشتر به‌دنبال بازاریابی برای کالاهای خود بوده‌اند تا سرمایه‌گذاری و انتقال فناوری، خصوصاً در حوزه‌های راهبردی و تأثیرگذار در پیشرفت کشور. البته این سطح از حضور اقتصادی غرب، منافع دیگری را نیز دنبال می‌کند و آن وابسته‌سازی بازار و ذائقه‌ی مصرف‌کننده‌ی ایرانی به کالای غربی، کنترل از راه دور بازار و گردش پول در اقتصاد ملی ایران و نیز داشتن فرصت‌های بالقوه برای دخالت در اقتصاد ایران است.

8. دخالت در انتخابات

کشور ما امسال با دو رویداد مهم سیاسی و سرنوشت‌ساز مواجه است و برآوردها نشان می‌دهد چشم طمع دشمن بار دیگر این دو انتخابات را هدف گرفته است. بی‌تردید اگر روند رخنه‌ی تمام‌عیار فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دشمن تاحدی با موفقیت همراه شود، غرب می‌تواند امیدوار باشد که میوه‌های این سناریو در اسفندماه 94 چیده شود. از این‌رو لازم است آحاد ملت و نهادهای ذی‌ربط درخصوص تلاش جریان سلطه‌پذیر و گرادهندگان به دشمن برای رخنه در حاکمیت، حداکثر هوشیاری را به خرج دهند.

فرجام سخن

در نهایت می‌توان گفت اکنون نظام سلطه با تمام قوا «پشت دروازه‌های نظام اسلامی» به کمین نشسته است و مترصد فرصتی است تا از فضای دوره‌ی پسابرجام حداکثر استفاده را نموده و به جامعه و کشور ما نفوذ کند. این رخنه‌ تمام‌عیار است و کوچک‌ترین غفلت می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری را به‌همراه داشته باشد. در چنین شرایطی، حفظ انسجام ملی و روشنگری درباره‌ی سناریوی شوم دشمن می‌تواند در آشفته کردن این کابوس آمریکایی مؤثر واقع شود.

پی‌نوشت‌ها:

[1] ر.ک: رنجبران، داود، 1388، جنگ نرم، تهران، ساحل اندیشه‌ی تهران، ص11.
[2]http://mic.com/obama
[3]http://asipress.ir/vdci5wa3.t1aqw2bcct.html

منبع مقاله : برهان